سلام
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی ...
امام معصوم حضرت باقرالعلوم می فرمایند : هر مومنی را که دوست دارید ، او را از آمدن ماه رجب آگاه کنید .
کلا سفر و مسافرت به هر نیتی که باشد ، آدمی را به وجد می آورد . چه از زمان بچگی و دوران دبستان که اردوهای یه روزه مدرسه برامون حکم مسافرت رو داشتن ، چه اردوها و سفرهای دانشجویی که می روی تا بجویی آنچه را که تا حالا نجوییده بودی .
قرارمان رفتن به شهر و دیار کریمان , عالِمان عامِل به علم ، قم بود . وعده همگی ساعت 6:30 بود . برق و نشاط شادی و خوشحالی از تجربه مسافرت یک روزه از چشمانمان پیدا بود . تقریبا همه خوش قولی کرده و سر ساعت رسیدند ( آدم باید خوش قول باشد ) .
وقتی معتقد باشی که مسیر هم جزئی از مسافرت به حساب می آید ، با استارت زدن آقای راننده ، استارت خوراکی و بحث شیرین خوردن و خاطره سازی و خوش گذرانی هم آغاز می شود . توجه داشته باشید که همگی یه صبحانه کوچیک در منزل و یا خوابگاه میل کرده بودیم ولی باز گرسنه خوراکی های توی راه بودیم . یکی از عواملی که باعث می شه مزه خوشمزه مسافرت در خاطره آدم بمونه ، داشتن یه همسفر خوبه که خدا رو شکر در این سفر از آن بی بهره نبودیم و متقابلا دوستان هم از حضور ما بی نصیب نماندند .
گرمای نان تازه دلگرممان کرد به بودن دوستان خوب و همراهان محترم . همگی به صرف نان و گوجه و خیار و پنیر دعوت بودیم . تجربه لقمه گرفتن در حین حرکت ماشین توانایی آدم رو بالا می بره برای روزهای سخت .
خیلی از ماها و حتی خود من شاید وقتی اسم یکی از عالمان و عارفان راه حق را می شنویم ، در وهله اول شاید ذهنمان به همان عبادت و سلوکشان معطوف شود اما وقتی کمی لابه لای برگ های عمرشان قدم می زنی ، عطر خوشبوی بندگی را استشمام می کنی . حضرت سید شهاب الدین مرعشی نجفی هم یکی از آن بندگان پاک حضرت دلدار بودند . شخصیتی که عمر پر برکت و شریف خود ر ا صرف جمع آوری نسخ خطی کردند و آنها را در مجموعه ای گرد آوردند . عالمی که برای تهیه هر کدام از آنها ، سختی را به جان خریدند . بنا به فرمایش خود حضرت و یادداشت هایی که در ابتدای نسخه ها و کتاب ها نوشتند ، بیان کردند که فلان کتاب را به ازای دو ماه روزه قضا بدست آوردم و یا این کتاب را در ازای دوسال نماز قضا تهیه کردم . تهیه بیش از چهل هزار نسخه کار یک روز و یک ماه نیست . ایشون از سن 23 سالگی به جمع آوری گنجینه پُر گنج روی آوردند و زندگی خود را وقف این کار کردند . چقدر آدمی می تواند فعل آدمیت و انسانیت را در خود به بالفعل تبدیل و نزدیک کند که برای منزل آخرت هم ، همجواری با کریمه اهب بیت را نپذیرند و وصیت کنند که پیکرشان را در زیر پای جویندگان علم و حقیقت ، که به کتابخانه خود در رفت و آمد بودند ، به خاک بسپارند و در آسمان آرام گیرند و همچون شهابی پر نور ، در آسمان علم و کتاب و حفاظت بدرخشند و تلنگری باشد برای من و امثال من که ندانسته چطور بهارهای سبز عمر را به پاییز هزاررنگ رساندیم ؟ تلنگری باشد برای اینکه حواسمان را پرت بیهوده های زندگی نکنیم و جمع آن آن کنیم که در برایبر این گنجینه علم ، مسئولیم .
همانطور که مرد خدا ، آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی بر خود لازم می دانسته که با جان و دل از آنها نگه داری و پاسداری کند ، حال وظیفه من و امثال من است که قدر و ارزش و منزلت آن را بدانیم . منی که بدانم چه تاریخی رو به روی من است ؟ هر کدام از آنها چه شرح حالی داشه اند .. اگر از حالا هم شروع کنیم به نگهبانی و نگهداری چه بسا که عمر دنیایی کفاف ندهد ...
آقا سید شهاب الدین مرعشی نجفی ! شما که اعتقاد داشتین خاک پای جویندگان علم مقدس و پاک است ، برای من و دوستان من و همه کسانی که پا در این راه گذاشته اند دعا کنید . دعا کنید تا فردا ، روز دیدار ، چهره هایمان از کم گذاشتن ها و کم کاری هایمان خجل نباشد ...
برای تایید در ثابت قدم بودنمان ، پا درصحن پُر امید اخت الرضا گذاشتیم . آخ که چه کرامتی دارند این خاندان ... همین که پا در حیاط می گذاری ، حیات می یابی . سیراب می شوی از کرامت و کریم بودن ... حال دل با تو گفتنم هوس است ....
اصلا همین که نیت سفر پیش آمد ، یعنی اینکه دعوت شدی ... خوشا به حال ما ... همینکه می خواهی از دلتنگی سر به بالا بگیری ، نور امید به تو از لا به لای آینه های هزار تکه ، لبخند می زنه . چرا که ناامیدی و ناراحتی اذن دخول ندارند . فقط کافیه که سیم دل و جانت وصل شود ، دخیل ضریح کریمه اهل بیت شود ، دیگر مطمئن باش که ناامیدی و غصه ، راه خانه ات را پیدا نمی کند ..
چقدر غروب روز دوشنبه اول رجب المرجب 1436 هجری قمری پر امید است .
.........
سلام .
این سفرنامه مربوط میشه به سفر سال گذشته به شهر قم .
سفری که با همه سفرهای قبلیم متفاوته . جنس زیارتش فرق می کرد ...
بی نهایت دلتنگ ایوان آینه هستم بانو ....
امضا : بانو