سلام
از اهالی برگ ریزانم : خیابان پاییز _ کوچه آذر _ پلاک 26 ... چهار روز مونده تا برگ های
آرزو ، فرش زیر پاهامون بشن ، چشمامو باز کردم و دستامو دراز تا بی نصیب از عشق بازی
آسمون نباشم ...
اصلا همونطور که ابر و باد و خورشید و ... در کارند ؛ فروردین و اردیبهشت و ... هم در تکاپو
هستند تاآماده بشن برای هم نوایی با صدای ساز پادشاه فصل ها ؛ پاییز
باید مهری باشه تا مهرت بر دلم بنشینه و آبانی هم که همقدم بشیم به زیر بارون تا برسیم به در خونه
آذر و صداش کنیم : جانا !
یک نفر در را به روی حضرت پاییز واکند ...
....
چهار سال لابه لای دیوان ها ومثنوی ها و رباعی ها به دنبال تو گشتم ولی پیدات نکردم . گفتم
شاید یه خطی و نوشته ای ازت به یادگارمونده باشه ولی لا به لای نسخه های خطی هم نبودی .
دریغ از یه رقم و امضا از تو ...
مثل یه قصه و افسانه همه جا حرف از توئه ولی هیچ کس نمیدونه دقیقا کجایی ...
ولی یه چیزی رو خوب می دونم ؛ دنیا خیلی خیلی کوچیکه .
چرا ؟
چون دنیا گرده ! دایره است ...
از هر طرف که بریم ،
به هم می رسیم ...
به هم می رسیم ...
از اهالی برگ ریزانم : خیابان پاییز _ کوچه آذر _ پلاک 26 ... چهار روز مونده تا برگ های
آرزو ، فرش زیر پاهامون بشن ، چشمامو باز کردم و دستامو دراز تا بی نصیب از عشق بازی
آسمون نباشم ...
اصلا همونطور که ابر و باد و خورشید و ... در کارند ؛ فروردین و اردیبهشت و ... هم در تکاپو
هستند تاآماده بشن برای هم نوایی با صدای ساز پادشاه فصل ها ؛ پاییز
باید مهری باشه تا مهرت بر دلم بنشینه و آبانی هم که همقدم بشیم به زیر بارون تا برسیم به در خونه
آذر و صداش کنیم : جانا !
یک نفر در را به روی حضرت پاییز واکند ...
....
چهار سال لابه لای دیوان ها ومثنوی ها و رباعی ها به دنبال تو گشتم ولی پیدات نکردم . گفتم
شاید یه خطی و نوشته ای ازت به یادگارمونده باشه ولی لا به لای نسخه های خطی هم نبودی .
دریغ از یه رقم و امضا از تو ...
مثل یه قصه و افسانه همه جا حرف از توئه ولی هیچ کس نمیدونه دقیقا کجایی ...
ولی یه چیزی رو خوب می دونم ؛ دنیا خیلی خیلی کوچیکه .
چرا ؟
چون دنیا گرده ! دایره است ...
از هر طرف که بریم ،
به هم می رسیم ...
به هم می رسیم ...