سلام
ادب مرد به ز دولت اوست ...
پ.ن: همین یه خط، برام یه کوه اعصاب خوردی داره.
امضا:بانو
سلام
ادب مرد به ز دولت اوست ...
پ.ن: همین یه خط، برام یه کوه اعصاب خوردی داره.
امضا:بانو
سلام.
از اتوبوس که پیاده شدم، دیدم یکی از لنگه دستکش هام نیست. همون دستکش چرم مشکی ها... فهمیدم تو اتوبوس جا گذاشتم. دنبال اتوبوس دویدم؛ خیلی ... بالاخره بهش رسیدم. دستکشه همون لبه پله اتوبوس افتاده بود ... تا دیدمش آروم شدم...
ولی هرچقدر
خیابونارو بالا و پایین می رم،
تو عطر فروشی ها سرک می کشم،
به صدای خش خش برگ های پیاده رو گذر پشتی گوش می دم،
تو رو به نمی ترسونن...
کجا گمت کردم...؟؟؟؟؟
با پیداشدن یه لنگه دستکش، دستم گرم شد
با پیدا شدن تو ؛ دلم ...
امضا:بانو
سلام.
پاییز
و
برگ ریزون
و
آذر
و
راز ...
چقدر بهم می آیند...
چه صبری دارم بی تو
اگر صبر نکنم چه کنم ...
اصلا آمده ام که صبر کنم*
چه قافیه ای بشود با صبر ...
......
همه می گن میوه صبر شیرینه ... پس کی می یای که این شیرینی رو بچشم... مزه مزه کنم ...
منتظر میوه صبرم که تو باشی ...
*این سخن از این عربی است.
امضا: بانو