امشب ای ماه ...

شباهنگام ؛ به آسمان نگاه کن ...

امشب ای ماه ...

شباهنگام ؛ به آسمان نگاه کن ...

امشب ای ماه ...

حرف هایی هست که باید زده بشه حرف هایی هم هست که باید شنیده بشه اما ... آرام ،‌همچون نجوا...

و اما اولین و مهمترین نجوا : هرگونه کپی برداری از مطالب "‌ نجوای ماه " بدون ذکر منبع و نویسنده هم ناراحتی و پیگیرد قانونی در این عالم را در پی دارد و هم در سرای باقی ...

نجوای سی و یکم:دستکش

دوشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۴ ب.ظ

سلام.

از اتوبوس که پیاده شدم، دیدم یکی از لنگه دستکش هام نیست. همون دستکش چرم مشکی ها... فهمیدم تو اتوبوس جا گذاشتم. دنبال اتوبوس دویدم؛ خیلی ... بالاخره بهش رسیدم. دستکشه همون لبه پله اتوبوس افتاده بود ... تا دیدمش آروم شدم...


ولی هرچقدر

خیابونارو بالا و پایین می رم، 

تو عطر فروشی ها سرک می کشم، 

به صدای خش خش برگ های پیاده رو گذر پشتی گوش می دم، 

تو رو به نمی ترسونن...

کجا گمت کردم...؟؟؟؟؟


با پیداشدن یه لنگه دستکش، دستم گرم شد 

با پیدا شدن تو ؛ دلم ...



امضا:بانو


۹۵/۰۹/۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
بانوی ماه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی