امشب ای ماه ...

شباهنگام ؛ به آسمان نگاه کن ...

امشب ای ماه ...

شباهنگام ؛ به آسمان نگاه کن ...

امشب ای ماه ...

حرف هایی هست که باید زده بشه حرف هایی هم هست که باید شنیده بشه اما ... آرام ،‌همچون نجوا...

و اما اولین و مهمترین نجوا : هرگونه کپی برداری از مطالب "‌ نجوای ماه " بدون ذکر منبع و نویسنده هم ناراحتی و پیگیرد قانونی در این عالم را در پی دارد و هم در سرای باقی ...

نجوای بیست و سوم : آلزایمر

سه شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۰۹ ق.ظ

سلام .

چندروز پیش چهلم خان دایی بود .

دایی بزرگه خورشید خونه ...

پیرمردی قدبلند و آروم . زیاد اهل صحبت کردن نبود ... ساکت 

دوسال پیش که دیدمش تقریبا کسی رو نمی شناخت ... اگه چیزی هم یادش بود از قدیما بود ... از خواهر و برادراش ... از قصه های دور . 

ولی فقط یه حرفی رو دائما تکرار می کرد. اونم یه دوبیتی درباره روضه حضرت ارباب ... چیزی که نه یادش رفته بود و نه فراموشش کرده بود .با سوز هم می خوند . 

به روزای پیری که فکر می کنم ، اگه یه روزی منم آلزایمر گرفتم و کسی رو نشناختم چه کنم ؟!!!

اگه فقط یه حرفی تو پستوی ذهنم جا خوش کرده باشه و یادم مونده باشه ، اون حرف چیه ؟ 

خیلی سخت و تلخه 

دعا کنید حرفا و عکسا و تصویرهای خوبی یادم بمونه ...



امضا : بانو 

۹۵/۰۸/۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
بانوی ماه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی